وقتی پرونده دستمزدهای دستاندرکاران سینما، دو شماره پیش چاپ شد، [اینجا] میدانستیم که بخش کوچکی از اطلاعاتاش تقریبی است و احتمال اشتباه در آن وجود دارد. پیش از این کسی سراغ چنین موضوعی نرفته بود.
پرونده جنجالی دو شماره پیش، نخستین تلاش در زمینه افشای اطلاعاتی به حساب میآمد که در شرایط عادی، اصلا نباید «جنجالی» و «افشاگرانه» باشد. در شرایط درست، پولی که آدمها میگیرند، معمولا با ارزش حرفهایشان نسبت مستقیم دارد. پس در کشورهای صاحب سینما (که ادعا داریم یکی از این کشورها ما هستیم) دستمزد عوامل فیلمها مشخص است.
مثلا بازیگرها بالاترین دستمزدها را میگیرند، اما به محض این که دو فیلم کمفروش بازی میکنند، مجبور میشوند برای فیلم بعدی دستمزدشان را پایین بیاورند. از آن طرف مثلا جین هکمن در اوایل دهه1970، بازیگر ارزانتری بود، بعد که به خاطر بازی در فیلم «ارتباط فرانسوی» اسکار گرفت، دستمزدش کلی تغییر کرد. اینها همه بدیهیات است. اما جالب نیست که گفتنشان این همه سروصدا بهپا میکند؟
وقتی قیمتها و دستمزدها شفاف است، صنعت سینما مسیر سالمتری را طی میکند. بودجهها مشخص است و سازندگان فیلمها میتوانند برنامهریزی درستی بر اساس دستمزد عوامل داشته باشند.
حد و اندازه و شکل رقابت آدمهای دستاندرکار در یک حرفه هم معلوم است. و این به نفع مردمی هم که قرار است فیلمهای ساخته شده توسط این عوامل را ببینند، تمام میشود. اینجوری مردم میدانند که فلان فیلمنامه با قیمت بالاتری معامله شده، پس شاید چیزهای بهتری بشود داخلاش پیدا کرد. یا حالا که فلان ستاره دستمزد بالایی گرفته، پس لابد تعداد پرشماری از تماشاگران به تماشای فیلمهایش رفتهاند و این که مثلا ارزش دارد فیلم بعدی ریز ویترسپون را ببینند که تازگیها برای هر فیلمی بیست میلیون دلار میگیرد.
به غیر از تماشاگران، این به درد تهیهکنندهها هم میخورد تا تعادلی بین بودجهای که در اختیار دارند و ارزش عوامل تولید ایجاد کنند. در شرایط شفاف، در ضمن فرق بین تهیهکنندهای که فیلم را سَمبَل کرده و رفته، با تهیهکنندهای که برای ساخت فیلماش هزینه کرده و پول گذاشته مشخص میشود. این بالاخره یکی از راههای تعیین قدر و ارزش فیلمها، قبل از تماشایشان و در مرحله انتخاب است. در سیستمهای حرفهایتر، حتی تخفیفها هم مشخص است. بروس ویلیس برای بازی در چند فیلم تجربی خارج از جریان اصلی فیلمسازی، پول کمتری میگیرد، چون میخواهد به ساخته شدن این فیلمها کمک کند.
دستمزدها که مشخص شد، میزان تقریبی بودجه هر فیلمی درمیآید و اینطوری فضای امنتری برای سرمایهگذاران خارج از این صنعت فراهم میشود. در شرایط پر از ابهام فعلی، سرمایهگذار از همه جا بیخبری که پولی وسط گذاشته، نمیداند چقدر خرج فیلم میشود و چقدرش این وسط به باد میرود و تازه اگر هم بداند، متوجه نمیشود پولی که برای دستمزد عوامل پرداخت شده، میارزیده یا نه. چون درآمدها مشخص نیست. وقتی همه چیز روشن شد، آن وقت قیمت آدمها با میزان موفقیتشان در حرفه، نسبتی پیدا میکند که به نفع آن حرفه و دستاندرکاراناش و مخاطباناش تمام میشود.
این از این! از طرف دیگر، در کار روزنامهنگاری خلق هیجان مهم است. وقتی چنین حال و هوای پر رمز و رازی اطراف دستمزد اهالی سینما شکل بگیرد، درآوردن چنین پروندهای همانقدر هیجانانگیز و پرخواننده و پربازتاب میشود که این یکی شد. این حرفه ماست که سراغ موضوعات نفسگیر و جذاب برویم و البته این فقط بخشی از ماجراست. قاعدتا پرخواننده بودن، نمیتواند تنها هدف چاپ یک مطلب باشد.
وقتی صحبت درآوردن چنین پروندهای بین همشهری جوان و گروه ما شکل گرفت، به جذابیت موضوع و واکنشبرانگیز بودناش فکر کردم (شفافسازی را حال میکنید؟) اما در ضمن به مواردی فکر کردم که دربارهشان تا این جای یادداشت صحبت کردیم. طبعا برای پیدا کردن رقم درست دستمزدها، راه مستقیم و معلومی وجود نداشت. باید میگشتیم و پیدا میکردیم و در مواردی به شنیدهها اکتفا میکردیم.
شنیدههایی که البته سعی کردیم تا جایی که ممکن است، درستیشان ثابت شود. بعد از چاپ پرونده، خیلی از سینماگرها با من تماس گرفتند و بعضی از ارقام ذکر شده را بالا و پایین کردند. این که مثلا پارسا پیروزفر در آن سریال کمتر گرفته و اکبر عبدی برای بازی در آن فیلم، مثلا ده میلیون تومان بیشتر. اما اینها چند تغییر جزئی بود و در اصل ماجرا اغلب تفاوتی ایجاد نمیکرد. ضمن این که خیلی از کسانی که تماس گرفتند، طبعا در موارد خاصی که به نوعی به منافعشان مربوط میشد، اعتراض داشتند و همین ماجرا را پیچیدهتر میکرد.
اما بزرگترین سوتی ما که با واکنش محمدرضا شریفینیا مواجه شد، این بود که گفته بودیم شریفینیا از بازیگرانی که از آنها برای بازی در فیلمی دعوت میکند، درصد میگیرد. شریفینیا خودش گفت اصلا اینجوری نیست و راستش تحقیقات و پرسوجوهای بعدی نشان داد که حق با اوست. اینجور که معلوم است، شریفینیا تیم خودش را دارد و سر هر فیلمی که از او برای همکاری دعوت کنند، برای گزینش و استفاده از بخشی از این تیم، دستمزد میگیرد و طبعا مسؤولیت کارآمدی و حرفهای بودن گروه معرفی شده را میپذیرد.
خب، در جاهای دیگر دنیا این اتفاق کاملا مرسوم است. وکلا و آژانسهای گردن کلفتی وجود دارند که برای حفظ منافع خود و موکلهایشان در پروژههای مختلف سینمایی تلاش میکنند. شریفینیا علاوه بر این ثابت کرده که بازیگرگزین خوبی است و این که ارتباطها و نفوذش، در اغلب شرایط به نفع فیلمها تمام میشود، وگرنه تهیهکننده بعدی برای یک فیلم دیگر سراغاش نمیرفت. چون انتخابهای قبلیاش، به هر دلیلی شکست خورده بود.
از این طرف من چی کار کردم؟ به شریفینیا گفتم که اگر نظر مرا میخواهد، به نظرم درصد گرفتن از یک بازیگر برای بازی دادنش در یک فیلم مشکلی ندارد. این اتفاقی است که در تمام دنیا میافتد و شکل موجه و مشخصی هم دارد. به خصوص که این جا، استعداد او برای کشف و تشخیص و جابهجا کردن درست بازیگرها هم دخیل است و به نظر من عیبی ندارد که پول استعداد و نفوذش را از دو طرفی که در این معامله نفع میبرند بگیرد. منظورم از دو طرف، بازیگر و صاحب فیلم است.
اما همه این بحثها باز در همان فضای پر از ابهامی شکل گرفته که دربارهاش حرف زدیم. این که مگر درصد گرفتن در این شرایط چه عیبی دارد؟ چرا این حرفه شکل رسمی به خودش نمیگیرد؟ اصلا چرا باید چنین پروندهای درباره دستمزدها اینقدر «جنجالی» و « افشاگرانه» باشد؟ در شرایط عادی که این چیزها را باید همه بدانند.
خلاصه کنم. تا جایی که ما فهمیدیم و تحقیق کردیم، آقای محمدرضا شریفینیا از هیچ آقا و خانم بازیگری درصد نمیگیرد و اینطوری نیست که بازیگری به خاطر ندادن این درصد از پروژهای کنار گذاشته شود. (یعنی آنجور که ما نوشته بودیم.) به خاطر این اشتباه از ایشان معذرت میخواهم. (ضمن این که اولین آقا و خانم بازیگری که تماس بگیرد و بگوید شریفینیا از او به خاطر حضور در یک فیلم درصدی پول گرفته، حرفاش را چاپ میکنیم.) ولی ضمنا امیدوارم فرصتی پیش بیاید تا با شریفینیا بنشینیم و حرف بزنیم تا خیلی از این مسائل مبهم (چه در رابطه با کار خودش و چه بحث شیرین دستمزدها) روشن شود.
برگردید و یک بار دیگر مقدمه پرونده دو شماره قبل را بخوانید. نوشته بودم که احتمال خطا در این پرونده زیاد است، اما یکی باید قدم اول را بردارد تا بحثها شروع شود. ظاهرا که شروع شده.
اهالی سینما درباره این پرونده چه میگویند؟
بازتابهای این پرونده چند ساعت پس از انتشار شماره 103 مجله شروع شد و زنگها به صدا درآمد و سینماییها از چاپ چنین پروندهای همدیگر را خبر کردند. بعد از آن هم مجله دستبهدست شد و خیلیها خبردار شدند. مستقیم و غیرمستقیم، خیلی از نظرات مثبت و منفی سینماییها را نسبت به این پرونده شنیدیم. خودمان هم دستبهکار شدیم و با آن هایی که هنوز گوشیشان را برمیداشتند دربارة این پرونده صحبت کردیم. همین جا مطلب نوشته شده درباره خانم مستانه مهاجر ( تدوینگر فیلمهایی مثل «آتش بس») در شماره 103 تکذیب می شود.
فریدون جیرانی
یک پروندة جنجالی
- میخواستم دربارة پروندة دستمزدها ازتان بپرسم.
بگذارید جواب ندهم. من پاسخی ندارم.
- یعنی هیچی نمیخواهید بگویید؟
به اعتقاد من این کار از زاویه شما اشکال ندارد، یعنی به عنوان یک ژورنالیست. یک پروندة جنجالی و جذاب درآوردید که البته اشکالی هم ندارد. من هم اگر جای شما بودم از این کار خوشم میآمد و انجام میدادم. البته همة اطلاعاتتان درست نبود.
- پس شما بدتان نیامده.
ببینید من را تو دام جنجالهایی که مجلهتان راه میاندازد نیندازید. به این که من خوشم آمده یا ناراحت شدم هم کاری نداشته باشید. من حرفی نمیزنم. چون به هر حال یک عده معترض هستند، یک عده هم نه.
محمدرضا فروتن
جالب نبود
- شنیدیم پروندة دستمزدها را خواند هاید؟
بله. خسته نباشید.
- چرا اینجوری میگویید، مثل اینکه خیلی خوشتان نیامده؟
نظری ندارم.
- پس خوشتان نیامده.
از این بحثهای خاله زنکی روزنامهای بود دیگر.
- این که همه جای دنیا این قضیه علنی است ولی تو ایران اینقدر مخفی و تابو است، خالهزنکیتر نیست؟
آنجا تو سینما پول در میآورند، اینجا جان میکنند. شما باید فرق اینها را بفهمید.
- خیلی عصبانی هستید.
به هر حال کارتان جالب نبود، ضمن این که رقمهایتان هم اشتباه بود.
سروش صحت
جالب بود
- پروندة دستمزدها را دیدید؟
بله خیلی جالب بود. جزو مطالبی بود که از اول تا آخرش را با دقت زیاد و کنجکاوی خواندم.
- چون شما هم از عوامل سینما هستید خوشتان آمد، یا همینطوری برایتان جالب بود؟
خب این که تو عالم سینما هستم قضیه را جالبتر میکرد، یا اینکه اسم خودم هم آنجا بود. در ضمن از روی نرخ خودم میتوانستم درصد خطایتان را بفهمم.
- حالا درصد خطا چقدر بود؟
بعضیهایش یک کم اشتباه بود، بعضیهایش هم درست بود. ولی در هر حال خواندنی و جالب بود.
- چه چیز پرونده برایتان آنقدر جالب بود؟
من تا حالا اینطوری به این قضیه نگاه نکرده بودم. پرونده باعث شد به این قضیه فکر کنم که چرا چیزی که همه جا آنقدر علنی است باید اینجا اینقدر مخفیانه باشد. به هر حال بهاش فکر کردم.
- حالا به نظرتان کار خوبی است یا نه؟
نمیدانم واقعا نمیدانم، نمیتوانم بگویم خوب است یا بد. ولی من همیشه فکر میکردم اگر مثلا دستمزد خودم معلوم شود ناراحت بشوم. ولی اصلا احساس بدی نداشتم. از یک طرف دستمزد واقعا یک چیز شخصی است. ولی از طرفی هم به دلایلی بد نیست علنی باشد. ولی نمیدانم که این کار خوب است یا بد.
به جای شفافسازی آسیبشناسی کنید
یکی از بازیگران معروف سینما و تلویزیون هم دربارة این پرونده صحبت کرد. ولی دوست نداشت حرفهایش درمجله چاپ شود. با این حال چون حرفهایش نگاه بخشی از اهالی سینما به این پرونده را نشان میداد، بهجای حذف صحبتهایش، نام او را حذف کردیم.
«میدانید بودجة سینمای ایران چقدر است؟ در حدود چهار میلیارد تومان، یعنی اندازة یک برج صد و بیست متری در اتوبان نیایش... به جای اینکه به دستمزد اسرارآمیز ستارهها بپردازید به تهیهکنندگان بپردازید... میدانید کوچکترین فوتبالیست که مثلا در فلان تیم دسته اولی بازی میکند، چقدر پول میگیرد؟ میدانید علی دایی چند سال پیش برای یک فصل بازی در پرسپولیس، سیصد میلیون تومان گرفت؟ میدانید فقط بدهی پرسپولیس 4 میلیارد تومان است، یعنی اندازه بودجة یک سالة سینمای ایران؟ بعد آن وقت رضا گلزار معروفتر است یا فلان بازیکن؟ گلزار پنج تا فیلم هم در یک سال بازی کند، حقوقش اندازة یک بازیکن فوتبال نمیشود... درد سینمای ما دستمزد من و هانیه توسلی و بهرام رادان نیست.
ما که مثل بقیه دنیا کار نمیکنیم. به قول پرویز پرستویی به ما پول هم ندهند بازی میکنیم، چون آلودة این کار شدهایم. این بحث دستمزدها، کمکی به سینما نمیکند. چرا نقبی به مسائل مهمتر سینما نمیزنید؟
مگر «آتش بس» یک میلیارد میفروشد، چیزی عاید افشار و گلزار میشود؟ چرا به ایننمیپردازید که چرا سینمایمان را حرفهای نمیکنیم؟ به جای شفافسازی، باید آسیبشناسی کنیم...
این کار غیر از این که اذهان عمومی را نسبت به سینما بدبین کند، فایدهای ندارد.
دانشجوهای سینما این را بخوانند با خودشان میگویند فلانی مگر چی کار کرده که باید 22میلیون تومان بگیرد. بازتابهای اجتماعی این کار خوب نیست. آن بچة شهرستانی وقتی این را بخواند چی میگوید؟ این شما را میکشاند به سمت نشریه زرد شدن.
این شفافسازی وقتی خوب است که همه چیز شفاف شود. بدانیم دیگر عوامل سینما در پشت پرده چه کار میکنند. چرا هنرپیشة بیست میلیون تومانی موقع فیلمبرداری کنار جوی آب یا توی پارک باید غذا بخورد؟ اگر رضا گلزار بیست میلیون تومان میگیرد، نوش جانش، این مشکل سینمای ما نیست.
چرا نمینویسید این بازیگر در سرما و زیر باران باید بازی کند ولی برایش یک بخاری نمیآورند. توی پیت حلبی چوب میریزند و آتش میزنند. چرا نمینویسید قسط آخر دستمزدها را نمیدهند. آسیبشناسی سینمای ایران از دستمزد بازیگری شروع نمیشود، آخرش باید برسد به این بخش.»